بیشتر وقتها چه در جمع و چه در تنهایی گاهی افکار منفی و آزار دهندهای سراغم میآید. ذهنم را مشغول میکند. من به دیروز و دیروزها بر میگردم و به اتفاقها و حرفها و کنشهای گذشته فکر میکنم. با خودم فکر میکنم اگر آنطور نمیشد یا اگر این حرف زده نمیشد، اگر فلان کار را میکردم، اگر جوابش را اینطوری میدادم. درگیر اعمال و رفتار دیگران و خودم در گذشته میشوم. این نشخوار فکری نیست پس چیست؟
این کار یعنی نشخوار فکری عصبیام میکند، استرس در من ایجاد میکند، در ذهن و عملکردم اختلال ایجاد میکند از همه بیشتر سطح هوشیاری و تمرکزم را کاهش میدهد. باعث میشود در آن لحظه چیزی را نبینم و یا حرفی را نشنوم و من در خود خودم غوطهور شوم و با یک سری افکار منفی و مثبت و آدمهای توی ذهنم درحال مباحثه و جنگیدن هستم. این عمل شاید برای یک حرف خیلی ناچیز و بی اهمیت باشد مثل اینکه صبح از منزل که میخواهی بروی بیرون همسایه شما را دیده و بدون مقدمه به شما بگوید: «خدا لعنت کند مردم آزار را که صبحها موقع رفتن در را محکم میکوبد». و این درحالی است که شما بی گناهید و در آن ساختمان همسایگان دیگری هم هستند.
اما چاره چیست؟
برای جلوگیری از نشخوار فکری چه میتوان کرد؟
وقتی متوجه میشوم که درحال نشخوار فکری هستم، حواسم را از آن فکر و آن موضوع پرت میکنم و به زمان حال برگشته و اطرافم را نگاه می کنم.
خودم را با کارهای دیگری مشغول میکنم
1.با کسی که در کنارم است صحبت میکنم یا با دوستان و اعضای خانواده تماس میگیرم.
2.خودم را با کارهایی که علاقه زیادی به آنها دارم مشغول میکنم؛ مثل: نقاشی کشیدن، نوشتن، کتاب خواندن یا فیلم دیدن.
برای تحقق هدفی برنامه ریزی میکنم
بجای تکرار چندین باره افکار منفی، به حل کردن آنها برنامه ریزی میکنم. این برنامه ریزی را گام به گام تاحد امکان دقیق و مشخص روی کاغذ یادداشت میکنم. البته برنامه ریزی که میکنم واقع بینانه است، تخیلی و یا دور از انتظار نیست. این کار باعث میشود چرخهی نشخوار فکری قطع و همچنین برای همیشه یک فکر منفی از سرم بیرون میشود. البته این کار زمان بر است و باید قدمهای کوچک و پیوسته بردارم و ادامه بدهم تا زمانی که موضوع حل و خیالم راحت شود.
افکار منفی را زیر سوال برده، تجدید نظر کرده و به نگرش بهتری میرسم
این افکار منفی بیشتر زمانی سراغم میآید که اشتباه بزرگی کرده و یا اتفاق دردناکی برایم رخ داده است. در مورد یک فکر ناراحت کننده که نشخوار ذهنی من است از زوایای گونان نگاه میکنم؛ اینکه شاید آن اشتباه بزرگ، اشتباه نبوده و اگر بوده به آن بزرگی نبوده است، یا فکرمان دقیق و صحیح نیست به من کمک می کند که از نشخوار فکری خودداری کنم.
در اهداف خودم تجدید نظر میکنم
کمالگرایی و یا توقع غیر واقع بینانه از خود داشتن منظر به نشخوار فکری میشود، اهدافم را اصلاح میکنم و نشخوار فکری در این مورد که چرا به هدفم نرسیدهام، چه باید بکنم، چرا اینطور شد، نگرانی و استرس در خودم را کاهش میدهم و با دست یافتن بر اهداف واقعی نسخوار فکری در مورد کارهایم کاهش مییابد.
داشتن عزت نفس هم مهم است
نداشتن عزت نفس با نشخوار فکری و افزایش خطر افسردگی مرتبط است. برای تقویت عزت نفس، روی نقاط قوت تمرکز کرده از آنها استفاده میکنم، با انجام کارهایی که از انجام آنها لذت میبرم و در آنها عالی هستم بر امور مسلط شده و این کار باعث کاهش نشخوار فکری میشود.
روزی حداقل یکبار به مدت چند دقیقه مدیتیشن میکنم
در یک فضایی آرام و ساکت می نشینم، نفس عمیقی میکشم، دم و بازدم، تمام حواسم را به نفس کشیدن میدهم، تمام توجه و فکرم از اطراف، از گذشته و آینده کنده و به همین حال که دارم نفس میکشم و همینجا تمرکز میکنم.
یادداشت کردن محرکهای نشخوار فکری
محرکهایی را که باعث نشخوار فکری میشوند از جمله مکان و زمان و آدمها را یادداشت می کنم، این که کجا و یا چه زمانی از شبانه روز است و چه کسی در اطرافم است و مشغول به چه کاری هستم. از این محرکها امتناع و نشخوار فکری را کاهش میدهم.
از نوشتن افکار استفاده میکنم
با نوشتن افکارم آنها را سازماندهی می کنم و ذهن به هم ریخته و آشفتهی خودم را سر و سامان می دهم. با نوشتن و انتقال افکار منفی و مشوش و نگرانی هایم برروی کاغذ احساس سبکی و آسودگی خاطر میکنم.
جمع بندی
در این مقاله کوچک و مختصر سعی کردم از دغدغهی ذهنی خودم از نشخوار فکری و ذهنی که ممکن است و صد البته که بیشتر افراد جامعه به آن دچار هستیم حرف بزنم و از راهکارها و تجربیاتی که خودم بکار بردهام بنویسم و در آخر اعلام می کنم که این مقاله براساس مطالعه و تجربه نگاشته شده و در صورت شدید بودن و یا نتیجه نگرفتن باید به متخصص مراجعه کرده و از افراد متخصص کمک بگیرید.
بدون دیدگاه