شاید شما هم ذهنی حراف دارید که از صبح تا شب در حال پرچانگی است، می‌خواهید از دستش خلاص شوید ولی نمی‌دانید چطور. گاهی حرف‌هاش مثبت و امیدوار کننده است. گاهی منفی و دلسرد کننده است. گاهی تو را به اوج رهنما می‌شود و گاهی نهیب می زند که همین است که هست. می‌خواهی از دستش خلاص شوی ولی خلاصی نداری. شروع می‌کنی به تمرکز و اینکه حرف‌هایش را گوش ندهی، کتاب به دست می‌گیری و می‌خوانی. می‌خوانی تا بلکه صدایش را نشنوی. خود را به کاری و هدفی مشغول می‌کنی ولی نمی‌شود باز در عمق وجودت فریاد می‌زد، خودش را به در و دیوار کله‌ات می‌کوبد، مثل کودکی که چیزی می‌خواهد جیغ و فریاد می‌زند و وقتی تو گوش نمی‌دهی دست به کارهای خطرناکی می‌زند.

می‌خواهی بفهمی که اصلن حرف حسابش چیست؟ قلم در دست می‌گیری تا حرف‌های پراکنده‌اش را جمع کنی و برروی کاغذ و جلوی چشمانت ثبت کنی خاموش می شود، انگار با تو سر بازی دارد. بله حیله‌ی خوبی است هر وقت دیدید ذهنتان دست از سرتان بر نمی‌دارد قلم را بهش نشان بدهید حتما زود خاموش می‌شود.

ولی انصافا وقتی خوب به عمق حرفها و کلمه‌هایش دقت می‌کنی، می بینی چیز بدی هم نمی‌گوید، حرف‌هایش به دل می‌نشیند. حرف‌هایش انعکاس حالات روحی و روانی تو است. وقتی غمگینی حرفهایش تراژدی است. وقتی شاد هستی، بزله گو بشاش حرف می‌زند، وقتی عصبانی هستی داد می‌زند، فریاد می‌کند. ای کاش می شد شکارش کرد. ای کاش می شد ثبتش کرد . ای کاش می‌شد برروی کاغذ ترسیم کرد ولی بد بازی را با آدم شروع می‌کند همین که اراده می‌کنی که توی قلابت گیربندازی ساکت می‌شود.

 نوشتن را می‌توان با این تمرینها آغاز کرد:

اولین تمرین تمرین آزاد نویسی

وقتی شروع می کنی به نوشتن ذهنت خالی است چیزی را که اراده می‌کنی بنویسی نمی‌توانی، آن وقت است که تو فقط قلم را بروی کاغذ می‌لغزانی و شکلکهایی می‌کشی، با معنی یا بی معنی، شاید یک جمله را چندین بار تکرار بکنی، شاید نوشته هایت سر و ته نداشته باشد. شاید اصلا معنی خاصی نداشته باشد. اراجیف می‌بافی. نوشتن اراجیف هم که خرج ندارد می‌نویسی، می‌نویسی تا ذهنت خسته شود دیگر نتواند خاموش بماند، خودش را پنهان کند، شروع می کند آلارم دادن و خودی نشان دادن، قطع و وصل می‌شود، قطع وصل می‌شود چیزی به وضوح می‌رسد و تو شکارش می‌کنی. یک واژه، یک کلمه، کم کم ارتباط بیشتر می‌شود و تو می‌توانی مدت بیشتری با مغز حراف مرتبط بشوی و بنویسی. شاید هرچه می‌نویسی از شاخه ای به شاخه ای پریدن باشد، شاید حرفی برای گفتن نباشد، ولی تو همان‌ واژه‌هایی را که از ذهنت می‌گذرد و مهمان یکی دو ثانیه است را شکار می‌کنی و می نویسی گاهی این حرفهای یک کلمه ای یا چند کلمه‌ای می تواند ایده‌ای برای ادامه دادن باشد.

اوایل سخت و دشوار است ولی با ادامه دادن و در برنامه روزانه قرار دادنش کم‌کم روان و آسان می‌شود.

 دومین تمرین نوشتن در هر موقعیت و مکانی 

داشتن وقت، داشتن محل مناسب، داشتن تمرکز، داشتن وسیله‌ و امکان نوشتن همه و همه بهانه‌ای بیش نیست. نوشتن یک قلم می خواهد یک کاغذ، یا نوت گوشی. الان همه گوشی هوشمند هم دارند. یک جمله، دوجمله، سه جمله مهم نیست فقط هر چیزی به ذهنت آمد بنویس. مثل: الان شب است، ماشین با سرعت رد شد، بچه جیغ می‌زند، فروشنده‌ی بی انصافی بود. انگار کوچ آمده مغازه‌اش، پر از اجناس است. لباس به تنش گریه می‌کند. آرایشش ماسیده. مدل لباسش زیبا است. شیک پوش است. عینک به صورتش نمی‌آید. و … .

 سومین تمرین مطالعه قبل از نوشتن

هر کتابی که دوست داری در دستت بگیر و بخوان چند صفحه ای از آن را مطالعه کن علمی، رمان، داستانک یا داستان کوتاه، مجله، خاطره، هر چه دستت آمد برای شروع بد نیست. بخوان و بعد شروع بکن به نوشتن. برای نوشتن لازم نیست موضوعی را که در کتاب بود را انتخاب بکنی، بلکه باز آزاد نویسی بکن. حرفهای خودت را بنویس، با خواندن کتاب به چه چیزهایی فکر کردی، چه احساسی درک کردی، به یاد چه چیزهایی افتادی، چه تصوری، چه صحنه‌ای جلوی دیدگانت مجسم شد، همه‌ی اینها می‌تواند به درد نوشتن بخورد.

چهارمین تمرین تامل در مورد مطالب خوانده شده

بعد از تمرین سوم و ممارست در انجامش حال بیایید و در مورد کتابی که می‌خوانی خلاصه‌ای بنویس، یا سطرهایی را که خوانده‌ای مانند حاشیه نویسی در موردشان بنویس. همان چند سطری را که خوانده‌ای و در آن چند سطر به آنچه اشاره شده است، دریافت و نظرت را بنویس. وقتی شروع کنی آنچه را که از مطالب خوانده شده‌ی کتاب دریافت کرده‌ای بنویسی، بهتر می‌توانی تمرکز کنی به تجزیه و تحلیل پرداخته آنگاه نظر خودت را بیان بکنی و بنویسی.

 پنجمین تمرین نوشتن در مورد دیده‌ها و شنیده‌ها 

هر روز شاهد هزاران پیش آمدها، ارتباط‌ها و برخوردها هستیم وقتی از دید و نگاه خود تشریح کنیم و یا توصیف کنیم، در موردشان چند سطری بنویسم، چرا این اتفاق افتاد؟ در این رخداد چه چیزی در مرکز و مهم بود؟ چه چیزی گفته و شنیده شد؟ برای چه و چطور این اتفاقات افتاد؟ جواب این سوالها را اگر با جزئیات و ریز به ریز بنویسی می‌بینی که کم‌کم می‌توانی در موردشان صفحه‌های زیادی را خط خطی کنی و بنویسی. در مورد رنگهایی که می بینی و کدامشان را دوست داری و چه احساسی داری، در مورد بوهایی که می شنوی و مزه هایی که می چشی، در مورد همه و همه می شود صفحه‌های بی‌شماری نوشت و این می‌تواند یخ قلم شما را بشکند.

ششمین تمرین ثبت دیالوگ از شنیده‌ها

در ارتباط‌هایی که با دیگران برقرار می‌کنیم وقتی چیزی می‌گوییم، حرفی می‌شنویم، دیگران چطور باهم صحبت می‌کنند. اینکه آدمها چگونه حرف می‌زنند؟ با چه لحن و با چه واژه‌هایی جواب می‌دهند؟ اگر دقت کرده باشید هر کسی با لحن و کلماتی  که فقط مخصوص خودش است حرف می‌زند. در تمام گفتگوها وقتی یک عبارت به شکلهای مختلفی بیان می‌شود. بعنوان مثال همین دیالوگ احوال پرسی؛ با حالات و کلمات زیادی می‌شود گفتگو کرد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *